هوای عالی آفتابی. زیبایی بلوند جوان روی چمن نشسته و آسمان آبی بی ابر را تحسین می کند. اما پسری که در چمن کنار او نشسته است لذت او از طبیعت را قطع می کند. او پرندگانی ندارد که از زیبایی طبیعت قدردانی کنند. نه ، افکار او به اندازه یک پیاده روی پاییزی بعد از باران شدید کثیف است. او شروع به معاشقه با آن دختر می کند و هر ثانیه شجاع انجمن کیر و شجاع می شود. در ابتدا ، دختر كوچك از پیشرفت چنین وقایعی خوشحال نبود ، اما فهمید كه آسمان آبی بالای سر او به جایی نمی رسد ، اما پسر ماهیچه ای ممكن است بدون انتظار محل زندگی خود ترك كند. بنابراین فاحشه مدتی تصمیم گرفت تا خودش را از تحسین زیبایی های طبیعت منحرف کند و توجه خود را به زنی که دست او قبلاً سینه هایش را پوشانده بود ، جلب کرد. به زودی ، عاشق جوان آسمان آبی در لباس زیر قرمز تنها ماند و مرد خوش تیپ عضلانی شروع به نوازش گربه های پنهان در زیر آنها کرد. لوس هیجان زده پسر را به شلخته ای بزرگ دوخت ، و پس از آن تصمیم گرفت وقت آن است که رابطه جنسی داشته باشید. به محض اینکه مردی این گدا را کاشت ، همه افکار آسمان به سرعت از سر روشن زیبای او پرواز کردند.